مجمع وبلاگ نویسان فیروزآباد

مجموعه ای از بهترین مطالب وبلاگ نویسان فیروزآباد

مجموعه ای از بهترین مطالب وبلاگ نویسان فیروزآباد



فیروزفا، یک وبلاگ جمعی برای وبلاگ نویسان فیروزآبادی هست ..
تمامی فیروزابادی ها می توانند با ارسال درخواست به مدیریت سایت در مجمع وبلاگ نویسان فیروزآباد عضو شده و اقدام به انتشار محتوای خود (در هر زمینه ای : فرهنگی، سیاسی، مذهبی، هنر و ...) نمایند.
فیروزفا وابسته به هیچ ارگان خواصی نمی باشد و اکثریت محتواهای آن به صورت اختصاصی تولید و انتشار میابد.
فیروزفا، تمامی زمینه های خبری - سیاسی - فرهنگی - هنری - آموزشی و ... را در خود جای می دهد و صرفا برای انتشار اخبار سیاسی و یا تصاویر فرهنگی و ... ساخته نشده است.
هم اکنون به جمع فیروز فایی ها بپیوندید.

¸.•)´
(.•´
*´¨)
¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•` *(`'•.¸(`'•.¸ ¸.•'´) ¸.•'´)

التمـــــــــاس دعــــــــا داریـــــــم

(¸.•'´(¸.•'´ `'•.¸)`' •.¸)•.¸)`' •.¸)
¸.•´•.¸)`' •.¸)
( `•.¸
`•.¸ )
¸.•)´
(.•´
نویسندگان
پیوندها
آخرین نظرات

۱۷ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

 وبلاگ بسیج دانش آموزی خواهران فیروزآباد نوشت : کعبه وکربلا



گفت با کرب و بلا کعبه من از تو برترم

تو بیابانیّ و من بیت خدای اکبرم

کربلا در پاسخش گفتا اگر تو خانه ای

من همه خون خدا می جوشد از بام و درم

کعبه گفتا مرد و زن بر گرد من آرد طواف

من مَطاف مسلمین از کِهتر و از مِهترم

کربلا گفتا چه گویی هر شب آدینه من

میزبان انبیا از اوّلین تا آخرم

کعبه گفتا انبیا بر گرد من گردیده اند

تو کجا و من کجا تو دیگری من دیگرم

کربلا گفتا که روح انبیا را کعبه ای است

آن منم، زیرا مزار زاده ی پیغمبرم

کعبه گفتا مرتضی در من به دنیا آمده

این شرافت بس، که من خود زادگاه حیدرم

کربلا گفتا علی بوده سه شب مهمان تو

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۶:۱۵
یک فیروزآبادی

 وبلاگ بسیج دانش آموزی خواهران فیروزآباد نوشت : بوی پیراهن مشکی

 

 بو کن... 


بوی بغض... 


بوی پیراهن مشکی... 


بوی فریاد یا حسین... 


ربنا آتنا کربلا 


واجعل مماتی فی العاشورا 


روحی لک الفدا یا مولا 


کم کم شمارش روزها به اتمام میرسد... 


دیگر نزدیک است... 


فریاد بزنیم: 


ای اهل حرم میر و علمدار نیامد 


سقای حسین سید و سالار نیامد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۶:۱۳
یک فیروزآبادی


امشب می خواهم بشینم از آرزوهایم بنویسیم ...

به نام خدا

کربلا

والسلام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۶:۲۷
یک فیروزآبادی

 وبلاگ خاکروبه نوشت : منا، چرا؟!


 چه آشوبی به پا کردند... ای وای
به مهمانان جفا کردند... ای وای

یزید و شمرهای این زمانه
منا را کربلا کردند... ای وای



این روزها هر جا که قدم می زارم و صحبتی رو شروع می کنم نتیجتاً به شهدای فاجعه منا منتهی می شه و درد دل آدم تازه می شه ...
می خواستم گرد غم و اندوه این فاجعه بزرگ همیشه توی دلم بمونه و با خاکروبه دلم این یه مورد رو جمع نکنمٰ آخه بعضی چیزا باید سیاهیش روی دل آدم بمونه ...
از جاییش دلم می سوزه که می گفتند :
آل سعود بعضی ها رو که نیمه جون بودن رو همینجوری بدون اینکه کمکشون کنن (اگه کمکی بهشون می شد 100٪ زنده می موندن) می کردن توی پلاستیک و ... تا جون بدن ...
آخه چقدر باید سطح انسانیت آدم پایین باشه ؟!
چقدر باید آدم پست باشه؟
و هزاران چقدر دیگه ...

یکی مثل این سعودی ها ... و یکی هم مثل سردار رشید اسلام، حبیب سپاه، حاج حسین همدانی ...
از همینجا به تمام خانواده های جانباختگان تسلیت می گم ...
با تشکر از اینکه این متن رو که درد دلی از غم های بی شمار این حقیر بود خوندید ...
دوستدار شما، گرد خاکی از خاک شهدا ....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۸:۱۵
یک فیروزآبادی

 وبلاگ من و خدا نوشت : ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ “ﻧﻤﺎﺯ ” ﺑﻮﺩ...


ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ “ﻧﻤﺎﺯ ” ﺑﻮﺩ

ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ “ﻧﻤﺎﺯ ” ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺳﻔﺮ، ﺫﻭﻕ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ !

ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﮐﻌﺖ ﺁﺧﺮﺵ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﮐﯿﻒ ﻧﺪﺍﺷﺖ !

ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ،

ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻤﺶ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ

“ﺧﻼﺹ ” ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ …

ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﭘﺎﻧﺘﻮﻣﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﺩﺭﺱ ﺷﺎﺭﮊﺭ ﮔﻮﺷﯽ …

ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ،

ﮐﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻓﺮﺻﺖ ﻃﻼﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻠﻖ ﺍﯾﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﮑﺮ !!

ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻓﻼﻥ ﻫﻤﮑﺎﺭ !

ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺏ !!

ﻧﻪ

ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ “ﻧﻤﺎﺯ ” ﻧﯿﺴﺖ

ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﯾﮏ “ﮐﺎﺭﻭﺍﺵ ﻗﻮﯼ ” ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯽ ﺷﺴﺖ ﺍﺯ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ :

ﺳﯿﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﻟﮑﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ، …

ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ” ﮐﯿﻤﯿﺎ ” ﻭ ﻣﺲ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻃﻼ …

ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ،

ﻣﯽ ﺷﺪ ﭘﻞ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺍﺭﻭ، ﻣﯽ ﺷﺪ

ﻣﺮﻫﻢ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭﻣﺎﻥ،ﻣﯽ ﺷﺪ ﺷﺎﻩ ﮐﻠﯿﺪ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﯿﻌﺎﺩﮔﺎﻩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ….

ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺳﺨﺎﻭﺩﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ،

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ.

ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﻨﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻦ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻢ،

“ﻧﻤﺎﺯ ” ﺷﻮﺩ …. ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ !
856204_AHGHJEcI
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۵:۱۲
یک فیروزآبادی

وبلاگ بسیج دانش آموزی خواهران فیروزآباد نوشت : دانش اموزشهیدی که باکتاب درسی اش تفحص شد


در منطقه فکه پیکر شهید 16،17 ساله‌ای را پیدا کردم که زیر لباسش برجسته بود؛ وقتی دکمه‌هایش را باز کردم یک کتاب و دفتر زیر لباس گذاشته بود. کتابى که 10 سال تمام، با شهید همراه بوده است، کتاب فیزیک بود.

یکىاز روزها، در منطقه عملیاتى " والفجر یک"  در ارتفاع 112 فکه، محورى که نیروهاى گردان خندق لشکر 27 حضرت رسول صلى‌الله علیه وآله وسلم، عملیات  کرده بودند، صحنه بسیار عجیبى دیدم که برایم جالب و تکان دهنده بود.

از دور پیکر شهیدى را دیدم که آرام و زیبا روى زمین دراز کشیده و طاق باز
خوابیده بود؛ سال 72 بود و حدود 10 سال از شهادتش مى‌گذشت؛ نزدیک که شدم، از قد و بالاى او تشخیص دادم که باید نوجوانى باشد حدود 17 - 16 ساله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۱۳
یک فیروزآبادی

 وبلاگ من و خدا نوشت : چه کنم چادراست دیگر!


خواستم از

خونه برم بیرون گفتم یه چک کنم ببینم همه چی سرجاشه!!

نجابت:حاضر√
 
حیا:حاضر√

پاکدامنی:حاضر√

غرور:حاضر√

چادر: ؟

چادر:؟
 
چادرم میگه:

اگرهمگی حاضرن منم هستم وگرنه دوره من یکیو خط بکش که آبرو دارم!!
 
چه کنم چادراست دیگر!

بدون حیا جایی بامن نمی آید...

http://8pic.ir/images/zrqzq97s0ftyrybjzr1r.jpg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۱۲
یک فیروزآبادی